slide slide slide slide
logo

مرکز مطالعات جمهوری اسلامی دانشگاه دولتی ایران سن پترزبورگ "دانشکده ایرانیکوم"

"هویتسنجی اشعار فارسی و افغانی قرون وسطی با استفاده از روش¬های استایلومتری دیجیتال"(پروژه بنیاد پژوهش‌های بنیادی روسیه به شماره 20-012-00187)بنیادی روسیه به شماره (00187-20-012)

مدیر پروژه: درازدوف ولادیمیر آلبرتوویچ، دکترای زبانشناسی و انشیار دانشکده شرق¬شناسی در دانشگاه دولتی سنت پترزبورگ

یكی از مهمترین چالش¬های مطالعات ایرانشناسی در جهان، تعیین تعلق آثار تاریخی برجسته ادبیات فارسی به پدیدآورندگان آن است. در وهله نخست، این موضوع در مورد شاعران و نویسندگان ممتاز فارسی صدق می کند که سهم آنها در غنای فرهنگی ایران و جهان غیرقابل انکار است و در مجامع بین المللی از شهرت جهانی برخوردارند.

در همین خصوص، مسئله مطرح شده در دهه 60-50 قرن بیستم پیرامون تعلق اثر حماسی فارسی و منظومه "شاهنامه" ("کتاب پادشاهان") به بنیانگذار آن، ابوالقاسم فردوسی (متوفای 1020/411 یا 1025/416) و همچنین منظومه دوم "یوسف و زلیخا" که بر اساس روایات قرآن و با همان وزن شعری متقارب به رشته تحریر درآمده، تا به امروز بی جواب مانده است. مجتبی مینوی، زبانشناس ایرانی در دهه 60-50 قرن بیستم این چنین استدلال نموده است که "یوسف و زلیخا" نمی تواند منظومه­ای باشد که توسط فردوسی به رشته تحریر درآمده است. زیرا سبک آن بسیار ضعیف­تر و روایت­گری و تصویرسازی آن مبتدی­تر از "شاهنامه" است و در عین حال شاعری بزرگ نمی تواند چنین اثری معمولی را بسراید. به گفته مجتبی مینوی، تنها پژوهشگران ایرانی كه فارسی زبان مادری آنهاست، قادرند تا سبك اثر فارسی را تشخیص و درک کنند و در مورد اصالت آن به جمع بندی و نتیجه­ای متقن برسند.

تاکنون، موضوع تعلق چندین منظومه شعر به برجسته­ترین شاعر صوفی فارسی قرن دوازدهم، بنیانگذار شعر تعلیمی صوفیانه فارسی ابوالمجد مجدود بن آدم سنایی غزنوی (1140/535 یا 1150/545) روشن نشده است. نه پزوهشگران غربی و نه ایرانی هیچ یک قادر نیستند تا به طور دقیق تعیین کنند کدامیک از منظومه­های شاعر به استثنای "حدیقه الحقیقه" (باغ حقایق) و "کارنامه بلخ" (کتاب اعمال بلخ) اصیل هستند و کدامیک صرفا به او نسبت داده می شود. در رابطه با اصالت بسیاری از منظومه های شاعر بزرگ صوفی فارسی قرن سیزدهم، فرید الدین عطار (متوفای 1220/617 یا 1234/632)، مباحثی جدی پیرامون ایرانشناسی در بعد جهانی در دهه 60 - 40 قرن بیستم صورت گرفت اما تا پایان آن دوره و حتی تا به امروز این موضوع همچنان مبهم باقی مانده است. اسلام­شناس آلمانی، هلموت ریتر  و زبانشناس ایرانی، بدیع الزمان فروزانفر استدلال کرده­اند كه دو یا حتی سه شاعر با نام عطار وجود داشته است و ثابت کرده­اند كه كدامیك از اشعار بی تردید متعلق به عطار است و كدامیك از آن اشعار صرفا به او نسبت داده می­شود.

شاعر صوفی فارسی باباکوهی شیرازی (ابن باکویه) (متوفی 1037-1036/ 428 یا  1051-1050/442) طبق گفته­ها و شنیده­ها مولف حدود 270 غزال به شمار می رفت (به عنوان مثال به ا. ا. برتلس، 1965 مراجعه کنید). اما محمد قزوینی، زبانشناس ایرانی (1877-1949) و ه. ریتر (1892-1971) استدلال کرده اند که این غزل­ها چیزی جز اشعاری جعلی مربوط به قرن نهم هجری قمری/ پانزدهم میلادی نیست. تا دهه 60 قرن بیستم اعتقاد بر آن بود که نویسنده منظومه عرفانی و فلسفی "مصباح الارواح" ("چراغ ارواح") که پیرامون عروج روح به دنیای آخرت نگاشته شده، شیخ معروف صوفی قرن 13 اوحدالدین کرمانی (متوفای 1238/635) است. اما پژوهشگر ایرانی، بدیع الزمان فروزانفر و پس از وی ایرانشناس سوئدی به نام ب. اوتاس این چنین استدلال کردند که نویسنده منظومه یکی از شخصیت­های نیمه دوم قرن ششم هجری قمری/ دوازدهم میلادی یعنی شمس الدین بردسیری است.

بحث و جدل میان پژوهشگران ایرانی نظیر عفیف عسیران و رحیم فرمنش که در رابطه با تالیف رساله "لوایح" فیلسوف عارف ایرانی"عین‌القضات همدانی" (525- 492 /1131- 1098) در دهه 50 و 60 قرن بیستم پیش می­آمد، تاكنون به هیچ نتیجه­ای ختم نشده است. عسیران معتقد بود كه از نظر سبک، رساله هیچ سنخیتی با سبک همدانی ندارد در حالی که فرمنش معتقد بود که سبک لوایح شبیه به سبک سایر آثار همدانی است و لذا همدانی خود مولف این رساله است.

تشخیص و اثبات تألیف منظومه "عشاق نامه" ("کتاب عاشقان") توسط فخرالدین عراقی (688 -610/ 1289- 1213) هدف مهم مطالعات ایرانشناسی در جهان است.

علاوه بر مطالعه زندگینامه، وقایع تاریخی، متن­سنجی، ویژگی­های مذهبی و سایر عوامل برای تعیین مولف یک اثر فارسی دوره قرون وسطی، تجزیه و تحلیل سبک نویسنده نیز از ابزار مهم این موضوع به شمار می رود. تجزیه و تحلیل سبک شامل تجزیه و تحلیل زبان تصویرگری، تکنیک­های مختلف سبک و برجسته­سازی گزینشی قافیه­ها، ردیف­ها، واژگان و عبارات از سوی مولف است. تجزیه و تحلیل سبک بدون روش علمی معقول، بافته ذهن آدمی است که با احساسات، سلایق و برداشت ذهنی محقق در می آمیزد.

روش­های دیجیتال کار با آرایه­های متنی قادرند تکنیک­های سبک و سیاق یک نویسنده را به صورت عینی و سریع آشکار سازند و مقایسه زبان تصویرگری و آرایه­های ادبی-هنری یک اثر "مشکوک" با اثر دیگری که در تعلق آن به نویسنده شک و تردیدی نیست، این امکان را می دهد تا به پاسخی منصفانه و بی­طرفانه پیرامون اصالت متن دست یابیم و با گذشت زمان بسیاری از چالش­های "همیشگی" در زمینه ایرانشناسی در جهان را حل و فصل نماییم. با توجه به این موضوع که تاکنون از استایلومتری دیجیتالی صرفا برای مطالعه آثار اروپایی استفاده شده، بدون اغراق پروژه پیشنهادی در بعد جهانی ابتکاری و ابداعی به شمار می­رود.

Публикации

pattern